يكشنبه ۲۰ اسفند ۹۶
خوب نشون دادن چیزای بد واسه ی من خیلی سخته خیلی ...
وقتی همه میگن هیچے قرار نیست عوض بشه تو این یک سال چقدر همه باهاش حرف زدن ...ولی اخرش همینه ...
بیخیال شو ...
یه وب قبلی داشتم ک رمزش یادم رفته توش پر برگای امیدم بود که دونه دونه ریختن رو زمین ...
خواستم ...یه مرزعه بسازم پر گندم ... هر دونه گندم یه دنیا امید
ولی نشد ...
چقدر روبه رو شدن با واقعیت سخته
مثه بیوه شدن توی ۱۸ سالگی ..
گندم قرار بود اسم دخترم باشه ...
ولی فک نکنم هیچ وقت قرار باشه به دنیا بیاد🌾